«جهانگير شفيق» براي انجام كاري كه به پدرش مربوط ميشود، از اصفهان راهي تهران شده است. او در مسافرخانهاي عجيب اتاق كرايه ميكند كه افراد داخل آن از جمله «گلبازخان»، مسئول آنجا، همگي مراقب او هستند. گلبازخان و كارآگاه «قرچه داغي» دربارة محل زندگي و شغل او تحقيق ميكنند و مدام به او مشكوك هستند. اما «مراد» و برادرش «الياس» هر دو از كارگران مسافرخانه هستند كه به شفيق كمك ميكنند و از او ميخواهند به گلبازخان و كارآگاه اطمينان نكند. در طول اين سفر ماجراها و درگيريهايي براي شفيق رخ ميدهد كه در ادامة داستان بازگو شده است.