نگارنده در اين كتاب به بررسي رابطة هژموني آمريكا و نفت خليج فارس در چهارچوب استراتژي امنيت ملي ايالات متحده در زمان نومحافظهكاران پرداخته است و مدعي است كه در اين دوره نفت خليج فارس به عامل تعيينكنندة استراتژي امنيتي ملي آمريكا تبديل شده است. دغدغهها و نگرانيهاي ايالات متحده در خصوص افزايش وابستگي به نفت وارداتي و آسيبپذيري امنيت انرژي، كه اين كشور را با خليج فارس پيوند ميزند، در دورة پس از 11 سپتامبر، عامل جايگاه نفت در هژمون آمريكا نيز پيوند امنيت ملي اين كشور با منطقة خليج فارس را عميقتر كرده است. در واقع نفت خليج فارس، كه همواره به عنوان يكي از اركان سازندة هژموني ايالات متحده با امنيت ملي اين كشور در پيوند بوده است، با به قدرت رسيدن نومحافظهكاران نقشي مضاعف يافته است. بر اين اساس نگارنده با بررسي جايگاه نفت خليج فارس در استراتژي امنيت ملي ايالات متحده، ميكوشد تا تصوير روشنتري از سياست خارجي ايالات متحده در قبال خليج فارس، به ويژه در دروان رياست جمهوري بوش پس از 11 سپتامبر سال 2001، عرضه كند.