«يعقوب» ميرزاي «تبريزي» با نام مستعار «منصور» پس از فراهم شدن زمينه براي انجام فريضة حج، به رغم همة دشواريها عازم اين سفر شده است. اين سفر هفت ماه به طول انجاميد. رعايت سبك داستانگويي هزار و يك شب در اين سفرنامه جالب توجه است. او كتاب را بسان داستانهاي كهن مانند قصههاي اميرارسلان رومي و هزار و يك شب نوشته و به همين دليل فصلبندي خود را چنين قرار داده است كه پس از فرا رسيدن شب، داستان آن روز تمام شده و با عبارتي خاص دنبالة مطلب را به فردا موكول ميكند. آن عبارت اين است: «چون شب بر سر دست برآمد، منصور لب از گفتار فروبست». مهمترين نكتة سفرنامة وي اين است كه سفر وي، وقتي در استانبول بوده، با ماه رمضان مصادف شده و همين امر تا اندازهاي او را از انجام و انديشه دربارة كارهاي خلاف مقيد كرده است، اما حتي اين شرايط نيز زبان و قلم او را از اظهار برخي از موارد بازنميدارد. وي در خلال ذكر اين موارد، اطلاعات جالبي دربارة تاريخ اجتماعي نواحي مورد بحث به دست ميدهد كه در مآخذ ديگر كمتر ميتوان از آن سراغ گرفت. نكتة ديگر قلم طنزآميز اوست، همچنين ثبت شگفتيهايي كه در طول سفر مشاهده كرده است. كتاب حاضر به تصحيح سفرنامة حج منصور بر اساس نسخة متعلق به كتابخانة مجلس شوراي اسلامي به شمارة 9908 اختصاص يافته است.