تجربهگرايي بيشترمفهومي سياسي است تا معرفتشناختي. سرشت تجربهگراي معرفتشناختي را جان لاك با اين اصل كه «همة شناخت ما در نهايت از تجربه نشئت ميگيرد» تعين ميبخشيد. اين اصل در قالب يك هنجار قرار است همچون معياري براي شناسايي معرفت راستين به كار آيد اما تجربهگرايي سياسي به جاي جستوجوي هنجارهايي از اين دست، نفس هنجار را به مسئله بدل ميكند. نگارنده اشاره ميكند كه جهان تجربهگرايي جهاني است كه در آن «حرف ربط «و» درون بودگي فعل «است» را از تخت سلطنت به زير ميكشد، جهاني كه در آن خود انديشه در نسبتي بنيادين است با خارج.» نگارنده بر اين باور است كه ذات تجربهگرايي در مسئلة سوبژكتيويته نهفته است. سوژه از طريق و به منزلة يك حركت تعريف ميشود. حركت گشوده شدن خود سوژه. آنچه گشوده ميشود سوژه است. يگانه محتوايي كه ميتوان به ايدة سوبژكتيويته داد اينجاست: ميانجيگري، تعالي. كتاب حاضر در شش بخش تدوين شده و پژوهشي است در باب طبيعت انساني بر حسب نظر هيوم. مسئلة شناخت و مسئلة اخلاقي؛ جهان فرهنگ و قواعد كلي با قدرت تخيل در اخلاق و در شناخت؛ خدا و جهان؛ تجردگرايي و سوبژكتيويته و اصلهاي طبيعت بشري عناوين بخشهاي كتاب هستند. كتاب با يك ضميمه از هيوم با اشاره به معناي تجربهگرايي؛ ماهيت رابطه؛ طبيعت انساني؛ خيال؛ تخيل؛ شورها؛ و فلسفهاي عاميانه و علمي همراه است.