مردي كه خوانندة اپراست و در كشورهاي مختلف برنامه اجرا ميكند، در يكي از سفرهايش به اسپانيا براي اجراي كنسرت با زوجي آشنا ميشود؛ مرد است كه به دليل مشغلة زياد «داتو» را استخدام ميكند تا مونس همسرش، ناتاليا، باشد. خواننده از طريق داتو با اين زوج آشنا ميشود. پس از چندي زن، داتو، و مرد خواننده روزها را با هم ميگذرانند و رفتهرفته خواننده مجذوب زيبايي دستنيافتني زن ميشود و در پي آن حوادثي به وقوع ميپيوندد.