خيلي از والدين، و به ويژه مادرها، از دست فرزندان شكايت دارند. آنها ميخواهند تا آموزش فرزندانشان راحت و بيدردسر پيش رود، اما ميبينند واقعيت چيز ديگري است. لحظهاي ميرسد كه پدر و مادرها به ستوه ميآيند و كلافه ميشوند. خستگي والدين به رفتارهاي تحملناپذير بچه دامن ميزند و والدين نيز دچار عذاب وجدان و ترديد ميشوند و اين دور باطل، آنها را اسير ميكند. نگارنده در اين نوشتار سعي دارد با ذكر نكاتي روانشناسانه، والدين را در برقراري ارتباط متعادل ميان تربيت فرزندان و زندگي زناشويي، فردي و اجتماعی ياري برساند.