اگر به ريشة اصلي نمايش، علت وجودي، بقا و ضرورتش از تكوين نخستين جوامع ابتدايي تا به امروز بپردازيم،در آغاز هدف و واقعيت آن را پديدهاي جدا از نيازهاي انسانهاي بدوي نمييابيم. نمايش، نمودار رنج و مبارزة بشر در دورههاي تاريخي و آيينة تمامنماي نيازهاي انسان زمان خود بوده است و در زندگي او تاثيري همهجانبه داشته و در ساختار تمدن و سير تاريخ، حضورش جاودانه بوده است، به همين سبب سرشار از حقانيت است. نخستين حركات خودانگيختة شكار شكارگران، اساس نمايش را پيريزي كرد و سپس مراسم رقصهايي كه به احترام خدايان اساطيري و... در راستاي سودرساني انسان نخستين به كار ميرفتند آن را تداوم بخشيد كه با هدف ياري رساندن به تداوم حيات و برانگيختن مهر خدايان و ستايش زندگي و بزرگداشت مردگان بر پا ميشده است. زماني كه نمايش، ويژگي سودرساني خود را از دست داد و ديگر وسيلهاي در راستاي كسب معاش نبود، به صورت تفريح و سرگرمي درآمد و از قالب روايت شفاهي و مذهبي خارج شد و شكل مدون و مكتوب به خود گرفت و به ادبيات، نمايش، موسيقي و... تجهيز شد و همراه با عواطف بشري به نمايش داستانها، سرگذشتها و... پرداخت و تئاتر ( به زبان يوناني) ناميده شد. در كتاب حاضر پس از درج پيشگفتاري دربارة پيشينة نمايش از عصر باستان، نيز تفاوت نمايش و تئاتر با يكديگر، از چگونگي پيدايش نمايش از دو ديدگاه جامعهشناسي و تاريخي سخن رفته است. در ديگر فصول كتاب پيشينة نمايش و جلوههاي آن در تمدنهاي بينالنهرين، مصر باستان، ايران، هند، چين، ژاپن، كره، يونان، و روم كاويده شده است.