«سانيتاگوناصر» روزي كه قرار بود كشته شود ساعت پنج و نيم صبح از خواب بيدار شد تا به استقبال كشتي اسقف برود. او خواب ديده بود كه از جنگلي از درختان عظيم انجير در هنگام بارش باران ميگذشت. اما مادرش كه در تعبير خواب شهرت داشت اين خواب را به فال نيك گرفت. همان روز دو مرد با كاردهايي كه در روزنامه پيچيده بودند، در كمين سانتياگو به سر ميبرند. آن دو برادران دوقلو با نام «پدرو» و «پابلو ويكاريو» بودند و 24 سال داشتند. آنها انگيزة قتل سانتياگو را دفاع از حيثيت اعلام كردند. اما آنچه تعجب بازپرس را در اين قتل برانگيخت اين بود كه با وجود وارد آمدن ضربات متعدد چاقو به سانتياگو، هيچ قطرهخوني بر روي چاقو مشاهده نميشد.