كافه «كنده» پاتوق جوانان دهة 50 و 60 فرانسه است. «لوكي» ـ زني زيبا و جوان ـ با حضورش در كافه، جوانان كافهنشين را سخت تحت تاثير قرار ميدهد و به كندوكاو در زندگياش واميدارد. زندگي مرموز لوكي چون پازل هزار تكهاي است كه با روايت از زاوية ديد شخصيتهاي متفاوت رفتهرفته كامل ميشود. داستان در «كافة جواني گم شده» روايتي چهارصدايي است. در اين داستان سه نفر تلاش ميكنند با بازگو كردن زندگي زن جواني به نام لوكي، كه رد پررنگي برگذشتة آنها به جا گذاشته، علت ناپديد شدنش را كشف كنند. هريك از اين راويها به نوبت با بازگو كردن خاطرات خود چهرهاي از شخصيت زن جوان ناپديد شده را براي خواننده فاش ميكند.