رمان تاريخي در آغاز قرن نوزدهم، حول و حوش دورة فروپاشي ناپلئون ظهور پيدا كرد. البته رمانهايي با مضامين تاريخي را در قرون هفدهم و هجدهم نيز ميتوان يافت. رمانهاي به اصطلاح تاريخي قرن هفدهم صرفا از حيث گزينش سراسر بيروني مضمون و پوشششان تاريخياند. نه تنها روانشناسي شخصيتها، بلكه رفتارهاي به تصوير كشيده شده نيز يكسر متعلق به روزگار خود نويسندهاند و به همين ترتيب در مشهورترين رمان تاريخي قرن هجدهم با عنوان «قلعة اترانتو» اثر «والپول» با تاريخ به عنوان لباسي مبدل صرف رفتار ميشود: آنچه مطرح است فقط بدايع و غرابتهاي محيط است، نه تصوير به لحاظ هنري وفادارانه از يك عصر تاريخي مشخص و انضمامي. آنچه رمان به اصطلاح تاريخي پيش از سروالتر اسكات فاقد آن است دقيقا همان امر مشخص تاريخي است: نشاتگيري خاص بودن شخصيتها از خصوصيت تاريخي عصرشان. در كتاب حاضر قسمت نقد رمان تاريخي به آن دسته از نويسندگان پرداخته ميشود كه آثارشان از برخي ابعاد در حكم نقاط برجسته در روند بسط اين نوع رمان است. كتاب در چهار فصل اين عناوين را شامل ميشود: فرم كلاسيك رمان تاريخي؛ رمان تاريخي و درام تاريخي؛ رمان تاريخي و بحران رئاليسم بورژوايي؛ و رمان تاريخي اومانيسم دموكراتيك.