«بن هور» جواني يهودي از اعقاب يك خانوادة سرشناس اورشليم است كه پس از مرگ پدر با مادر و خواهر جوانش، تيرزا، تنها مانده است و املاكش را «سيمونيد» بردة وفادار، اداره ميكند. او روزي از فراز بام خانة خود با مشاهدة عبور حاكم رومي پردهاي را كه در دست دارد به زمين رها ميكند. همين امر او را به پاروزني ابدي در كشتي دولتي محكوم ميكند و مادر و خواهرش را نيز به زندان ميافكند و اموالش را ميان گراتوس و جوان پاتريسين متفرعن و فاسدي به نام «مسالا» كه دوست دوران كودكي بنهور بود، تقسيم ميكند. كشتياي كه بنهور مامور پاروزني در آن بود غرق ميشود و يك سر به عمق دريا ميرود و بنهور در اين حادثه، زندگي «كوينتوس آريوس»، عضو مجمع دونفرة قضايي، را نجات ميدهد و كوينتوس به پاداش اين خدمت او را به فرزندي ميپذيرد. بنهور پنجسال در رم زندگي ميكند و به انواع فعاليتهاي بدني ميپردازد و درسهاي لازم براي يك جوان پاتريسين را فراميگيرد. در بازگشت به شرق، به عزم يافتن مادر و خواهرش و انتقام از مسالا روزي در طي مسابقة ارابهراني در سيرك انطاكيه بر دشمن خود پيروز ميشود. از طرفي مادر و خواهرش، كه اكنون از زندان آزاد شده و به بيماري برص مبتلا شدهاند، معجزهآسا به دست عيسي مسيح شفا مييابند. همة اهل خانواده سرانجام يكديگر را بازمیيابند. بن هور پس از گرويدن به مسيحيت با استر، دختر سيمونيد ازدوج و تمام ثروت خود را وقف خدمت در راه آيين مسيح ميكند.