خانم «كرستين بك»، دانشجوي ناراضي آلمان شرقي، به بهانة آموختن زبان پارسي و در چارچوب همكاريهاي دانشگاهي كشورهاي سوسياليستي، يك ترم در دانشگاه كابل ميماند، اما پس از پايان ترم، درست هنگامي كه بايد به آلمان شرقي برگردانده شود، ناپديد ميشود. همة دستگاههاي امنيتي جمهوري دموكراتيك افغانستان، آلمان شرقي و شوروي به تكاپو ميافتند تا نشاني از او بيابند، اما كرستين خود را زير برقع پنهان كرده و همراه مجاهدين افغانستان به سوي پاكستان گريخته است. خواننده در اين گريز ماجراجويانه با او و چهار مرد مجاهد همراه ميشود، از دل كوههاي سر به فلك كشيدة خراسان بزرگ و درههاي ژرف ميگذرد و لحظه به لحظه منتظر ازدواج افلاطوني وي است. «گريز با چادر» برخوردگاه دنياي سوسياليسم، كاپيتاليسم، و اسلام است.