در «حقيقت قضية آقاي والدمار» راوي كه به مسالة خواب معنوي علاقمند است، قصد دارد آن را بر روي آقاي والدمار، مولف سرشناس كتابخانة فورسيكا، كه اكنون گرفتار سل ريوي شده است، آزمايش كند؛ بدينترتيب كه هرگاه آقاي والدمار مرگ خود را نزديك ميبيند راوي با خواب مصنوعي مرگ او را به تاخير مياندازد. تا اين كه در يكي از اين آزمايشها تمام اعضاي بدن آقاي والدمار جز زبانش، كه داراي لرزه است، به خواب ميرود. آقاي والدمار در اين حال اذعان ميدارد كه من مردهام، زود مرا به خواب ببريد يا مرا بيدار كنيد. در اين حال راوي ميگويد: «در همان حال كه من شتابزده دستهاي خود را تكان دادم تا او را بيدار كنم واژة مرگ، مرگ، پياپي از روي زبان و نه لبان بيرون ميجهيد و سرانجام تمام پيكرش با يك حركت، در يك دقيقه و شايد هم كمتر از هم گسيخت و له شد و به يكباره زير دستانم پوسيد». در اين مجموعه هفت داستان كوتاه از ادگار آلن پو ـ داستاننويس آمريكايي معاصر ـ به همراه گفتاري از آلفرد هيچكاك دربارة وي و فهرست برخي از آثار ادگار آلن پو درج شده است.