اومانيسم به روشهاي گوناگون بر ماهيت فلسفة علوم اجتماعي قارهاي تاثير گذاشته، و به اين ترتيب، موجب جدايي آن از سنت انگليسي ـ آمريكايي شده است. اومانيسم واژة نسبتا گسترده و توصيفي است كه تعريف جامعي از آن وجود ندارد. نخستين ويژگي كه ميتوان براي اومانيسم برشمرد، عبارت است از تماس داشتن با آراء و متون يونان و روم باستان. در واقع زماني ميتوانيم خود را داراي موضعي اومانيستي بدانيم كه فهممان متكي بر قرائت آثار افلاطون، ارسطو يا سيسرون در طول تاريخ باشد. دومين ويژگي اومانيسم اعتقاد به اين است كه علم انتقال ميبايد. سومين ويژگي اومانيسم برداشت آن از معناست. اومانيستها اساسا جهان بشري را معنادار ميدانند و اين معنا شامل معناي اخلاقي، زيباييشناختي و حتي معنوي نيز ميشود. از نظر اومانيستها جامعه ذاتا هدفمند و پديدهاي داراي ارزش اخلاقي، زيباييشناختي و معنوي است. نگارنده در كتاب حاضر كوشيده تا به خلا موجود در فلسفة علوم اجتماعي اشاره كند و براي رفع آن از سنت قارهاي كمك بگيرد. همچنين وي سعي داشته تا تمايز فلسفة علوم اجتماعي قارهاي را از همتاي انگليسي ـ آمريكايياش نشان دهد. وي اين كار را از طريق نشان دادن دين فلسفة علوم اجتماعي قارهاي به اومانيسم انجام داده است.