انسان سلطهجو كسي است كه خود و ديگران را به عنوان «اشياء» استثمار و كنترل ميكند و براي نيل به منافع شخصي مورد استفاده قرار ميدهد. او ساير افراد بشر را به صورت اشيايي مينگرد كه ميتواند آنها را بشناسد، تحت تاثير قرار دهد و بر آنها سلطه بيابد. تفكر سلطهجويانه، به شئ بودن تمايل دارد و ما را از شخصيت عاري ميكند و آن را از ما ميگيرد، به همين دليل ما از آن تنفر داريم. از آنجا كه درون هريك از ما يك انسان سلطهجو وجود دارد، بهتر است توجه بيشتري به آن معطوف داريم. نگارنده در كتاب حاضر راهكارهايی را در زمينة رهايي از سلطهجويي و حركت به سوي خويشتنسازي و در نهايت رسيدن به سلامت روان در قالب پرسش و پاسخ مطرح ميكند. بر اين اساس پارهاي از مطالب كتاب عبارتاند از: چگونگي برخورد والدين خويشتنساز در برابر كودكان، روشهاي انضباط و رابطة آنها با سلطهجويي، ويژگيهاي انسان خويشتنساز، چگونگي رابطه با افراد سلطهجو، انتظار والدين خويشتنساز، چگونگي سلطهجويي در بين زن و شوهرها، و خصوصيات نوجوانان خويشتنساز.