«ماهگل» به علت جدايي پدر و مادرش، به شدت ناراحت بوده و گوشهگير شده است. اما آشنايي وي با «تاتا جلبكي»، جني كه در انبار خانة مادربزرگ زندگي ميكند، باعث ميشود نگاه وي به زندگي تغيير كرده و بيشتر وقتها شاد و بيخيال باشد. كافي است كه در سختترين و پيچيدهترين شرايط ماهگل سه سوت بزند تا تاتاجلبكي براي كمك حاضر شود؛ هرچند گاهي اين سوت زدنها باعث دردسرهاي بيشتري ميشود. ماهگل به كمك تاتا آرامش خود را بار ديگر به دست ميآورد و با قضية ازدواج مجدد مادر به راحتي كنار آمده و حتي در جشن ازدواج وي شركت ميكند. چندي بعد دخترك دوباره شاد و خوشحال از سوي تاتا به يك جشن عروسي ديگر دعوت ميشود و در آنجا به او بسيار خوش ميگذرد؛ چرا كه تاتاي نازنين او عروسي كرده و او در اوج شادي است.