در تاريخ، به ندرت اتفاق ميافتاده كه عشق، علّت اصلي ازدواج بوده باشد. وقتي كسي چنين عقيدة عجيبي را مطرح ميكرد، تهديدي جدّي نسبت به نظم جامعه محسوب ميشد. حتي وقتي جوامع گذشته به ازدواج مبتني بر عشق، خوشامد ميگفتند يا آن را تشويق ميكردند به آن ميدان نميدادند. زوجها قرار نبود احساسات خود نسبت به يك ديگر را بالاتر از تعهدات مهمترشان قرار دهند. در هند باستان، عاشق شدن پيش از ازدواج را عملي اخلال گرانه و تقريباً ضد اجتماعي ميدانستند. يونانيها تصّور ميكردند تب عشق نوعي ديوانگي است. در قرون وسطي نيز فرانسويها عشق را اختلال ذهني ميدانستند. كتاب حاضر دربارة عقايد سنتي و نو درباره ازدواج و روند تغيير انتخاب افراد در امر ازدواج در طول زمان نگاشته شده است. عناوين اصلي كتاب عبارت است از : در جست و جوي ازدواج سنتي، عصر ازدواج سياسي؛ انقلاب عشق؛ سقوط ازدواج همگاني و مادامالعمر؛ و آيندة ازدواج بهتر است يا بدتر؟.