انسانها با مشاهدۀ برآمدن خورشيد، پيچش صداي باد در ميان درختان و آمدن روز از پي شب و بهار از پي خزان و زمستان، در انديشه فرو ميرفتند و دربارۀ جهان پيرامون خويش پرسش ميكردند و آنگاه بدين پرسشها چنين پاسخ ميدادند كه نيروهاي طبيعت را روانهايي است كه بعضي نيكو و بعضي شيطاني هستند. اين عقايد سرآغاز نخستين دينهاي نوع بشر بود و به مرور موجب شد كه آدميان، طبيعت، جانوران و نياكان خويش را بپرستند. آنگاه پس از سالهای سال از طبيعتپرستي دست شستند و بتپرستي را شعار خود ساختند و چون شمار بتها فزوني گرفت داناياني پديدار شدند و دريافتند كه بتپرستي كار خردمندانهاي نيست و بر اثر اين آگاهي، دينهاي بزرگ پديدار شدند. آنگاه خداي واحد، جاي خدايان بيشمار را گرفت. ايمان به چنين خدايي بزرگترين پيشرفت نوع بشر بود. اكنون دينهاي بزرگ خود را با وظيفۀ خطيري روبهرو ميبينند كه همانا كوشش براي حفظ صلح است. كتاب حاضر به معرفي و سرگذشت دينهاي بزرگ مانند دينهاي سرزمين هند، دينهاي چين و ژاپن و آيين زرتشت، يهود، مسيح، و اسلام اختصاص يافته است.