موسيقيشناسي در سالهاي اخير، تغييرات گستردهاي را از سر گذرانده است. موضوعات مورد بحث موسيقيشناسي از محدودۀ موسيقيدانان بزرگ، پشتيباني و دستنوشتهها به مسائل نژادي جنسيت، جاز و راك كشيده شده است. پيامدهاي غيرمستقيم اين تغييرات در عرصهاي كه زمينههاي فكري آن به سرعت در حال تغيير بوده، كماكان چالشبرانگيز است و نگارنده در كتاب حاضر تلاش در پاسخ به اين چالش دارد. در كتاب به اين ضرورت پاسخ داده شده كه اگر پژوهش موسيقيايي به طور جدي با جايگاه موسيقي در جامعه سر و كار دارد، پس برخوردي دقيق با نظرياتي كه يكي از موثرترين تحليلهاي اجتماعي را عرضه ميكند، جنبۀ حياتي مييابد. به تازگي پژوهش موسيقايي براي توضيح توليد، عمل و درك موسيقيايي تاكيد روزافزوني بر تحليلهاي فرهنگي و اجتماعي دارد. تا حال اكثر بحثها فقط به طور ضمني با افكار ماركسيستي برخورد داشتهاند؛ حتي زماني كه با مفاهيم ماركسي مانند شيوۀ توليد و كالايي كردن سروكار داشتهاند. دركتاب رويكردهاي ماركسيستمحور در مطالعۀ موسيقي در قالب مقالاتي تحت اين مباحث تبيين شده است: موسيقي و فرهنگهاي نوشتاري؛ موسيقي، هنر و تجسم صدا و تصوير در اروپاي قرن نوزدهم، موسيقي مهاجران آفريقايي، رابطۀ ميان اپرا و سينما و موسيقي در رهيابهاي فرهنگي.