ارتباط مردان و زنان به رغم تفاوتهاي جنسيتي همچنان ادامه دارد. زنان از اعتبار بيشتري برخوردارند زيرا مهارتهاي لازم براي ايجاد روابط و تشكيل خانواده را دارا هستند. آنها قادرند انگيزهها را درك و گفتارها و رفتارها را معنا كنند و به همين دليل قادرند نتايج را پيشگويي و از وقوع مشكلات ممانعت نمايند. مردان نيز قادرند خانواده را تامين و توليد مثل كنند. در هر حال هر دو نيازمندند تا راههاي جديد بقا را در دنياي امروز بياموزند. اگر زن و مرد اين آگاهي را نداشته باشند كه به طور طبيعي با يكديگر متفاونند، روابطشان تيره و تار ميشود. بسياري از ناهنجاريهايي كه در روابط زن و مرد ديده ميشود، به واسطۀ اين باور نادرست كه آنها شبيه به يكديگرند و داراي تمايلات و معيارهاي يكسان هستند. اين كه چرا مردان گوش نميدهند و زنان نميتوانند نقشه بخوانند ناشي از همين تفاوتهاست. نگارنده در كتاب حاضر به بررسي تفاوتهاي ميان زنان و مردان پرداخته و پرسشهايي از اين دست را به همراه پاسخ آنها مطرح ساخته است: آيا زن پشت سرش چشم دارد؟ چرا مردان اين قدر پوستكلفتاند؟ چرا زنان سخنوارن خوبي هستند؟ چرا مردان درشتگويي ميكنند؟ چرا مردان از نصيحت بيزارند؟ چرا زنان وفادارند؟ و آيا بهار فصل عشق است؟