گاه از گفتوگو تنها به منزلۀ يك ابزار و شيوۀ مفاهمه و انتقال يك مفهوم در چارچوب قواعدي پذيرفته شده، استدلال و برهان استفاده و گاه از آن به مثابۀ يك گفتمان با مباني نظري، مولفهها، روشها و حتي بسترهاي اجتماعي، سياسي و تاريخي خاص ياد ميشود. آنچه اين روزها از گفتوگو در مباحث مختلف استنباط ميشود، عمدتا ناظر به وجه گفتماني آن است و نه وجه ابزاري آن. در اين ميان، برخي از نبرد تمدنها ياد ميكنند و برخي از گفتگوي تمدنها. آن نبرد مبتني بر چه پيشفرضهايي است و اين گفتوگو ريشه در چه مباني و ملزوماتي دارد؟ آيا بين آن نبرد و اين گفتوگو وجه مشتركي وجود دارد؟ آيا بر خلاف ظاهر آنها ميتوان مبناي مشتركي براي هر دو فرض كرد؟ آيا صرف تفاوت «نبرد» و «گفتوگو» كفايت ميكند كه يكي را اهل نبرد و خشونت بدانيم و ديگري را اهل تسامح و مدارا؟ مجموعۀ حاضر دربرگيرندۀ چهار جستار از سخنان «عماد افروغ» در قالب گفتوگو تحت اين موضوعات است: بنيادگرايي؛ انقلاب اسلامي يك نرمافزار تهاجمي؛ ضرورت گفتوگوي بين ديني؛ و شفافيت پيششرطها يا چراغ سبز يك سويه. بقيۀ خطاهاي مطرح شده به وسيلۀ وي عبارتاند از: بنيادگرايي؛ چالشها و بحرانهاي معرفتي غرب؛ گفتوگو: ابزار يا گفتمان؛ بازنگري در نگاه خود به جهان؛ فرصتي براي گفتوگو؛ و ارزيابي نامۀ رئيسجمهور به بوش.