اقتصاد سياسي اصطلاحي است كه به مدت سيصد سال از آن براي بيان رابطه ميان امور سياسي و اقتصادي دولتها استفاده كردهاند. پيدايش اقتصاد سياسي در قرن هجدهم به مردم كمك كرد تا تغيير شگرفي را كه در نظام تامين نيازها روي داده بود درك كرده و با آن كنار بيايند. اقتصاد سياسي به نوعي مربوط به مديريت امور اقتصادي دولت بود. پيدايش اقتصاد سياسي اين بحث را دربارۀ مسئوليتهاي دولتي با دولتمردان در باب اقتصاد پديد آورد كه آيا دولت مسئول تعيين نيازها و چگونگي تامين آنها است؟ رويكردهاي مختلف سياسي در دورههاي مختلف به اين بحث پرداختهاند. نگارندگان در كتاب حاضر براي بيان رابطۀ سياست و اقتصاد انواع رويكردهاي كلاسيك، ماركسي، كنيزي، نئوكلاسيك، دولتمدار، قدرتمدار و عدالتمدار را بررسي ميكنند. به عقيدۀ نگارندگان يكي از مشكلات اساسي اقتصاد سياسي، تمايل رويكردهاي مختلف به پنهان كردن جدايي دو قلمروي امر اقتصادي و سياسي است. آنها در فصل پاياني كتاب به اهميت شناخت و پذيرش تفاوت صريح ميان اين دو حوزه و خطرات قالب ساختن يكي از آنها و يا ادغام آنها ميپردازند.