ميان زبان باز و جامعۀ مدرن يا مدرنيت در كل، رابطهاي جداييناپذير وجود دارد. در جهان مدرن، رابطۀ چيرگي و قدرت زباني بيش از هر زمان ديگر در تاريخ بشر پديدار است. همانگونه كه چيرگي بشر بر پهنۀ طبيعت پس از انقلاب صنعتي و دستيازي دايمي انسان به سود خود در آن، بخش بزرگي از گونههاي گياهي و جانوري را نابود كرده يا در خطر نابودي قرار داده است، در عالم زباني نيز فرادستي زبانهاي توانمند مدرن، زبانهاي بسيار را از ميان برده يا با خطر نابودي رويارو كرده است. همانگونه كه در زير فشار جهاني شدن اقتصاد و تكنولوژي مدرن، امروزه ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي تمامي جامعههاي بشري، در سراسر كرۀ زمين، در حال گذراندن دگرگونيهاي بنيادياند، زبانها نيز در زير فشار زبانهاي مدرن و امروزه در زير فشار جهانيترين زبان يعني زبان انگليسي، در حال پوستانداختن و دگرگونياند يا بسياريشان محكوم به نابودي. چالش عظيمي كه امروزه در سراسر كرۀ زمين ميان سنت و مدرنيست برپاست. ژرفتر و بحرانيتر از هرجاي ديگر، اما چه بسا حس ناشدنيتر و دشوارفهمتر در ميدان رويارويي زبانها جريان دارد. كتاب حاضر دستاورد پژوهشي نگارنده دربارۀ زبان فارسي در برخورد با جهان مدرن است. در كتاب مباحثي چون: زبان گفتار و زبان نوشتار، خودسرانگي زبان طبيعي، تاريخ پيدايش زبانهاي مدرن، بستر زباني مدرنيت، كاركرد زبان مايۀ علمي، تكنيكهاي واژهسازي مكانيكي، و رويارويي زبان فارسي و مدرنيت بررسي ميشود.