نگارنده در فصل نخست كتاب كوشيده است، علاوه بر تعريف "شرم"، تمايز آن را با حس گناه و حس تقصير و اشتباه نشان دهد. به تصريح نگارنده: "در تبيين حس شرم در معناي نوين آن... كوشيدهام تا بر موضوع خود انگيختگي دروني فرد در تجربهي حس شرم به عنوان تمايز اصلي ميان درك سنتي و نوين از حس شرم را در قلمرو فرهنگي مورد توجه قرار دادهام. در اين بخش ارجاعاتي به متون كلاسيك ادب ايرانيان داشتهام... در بخش دوم اين فصل نيز جايگاه شرم را در قلمرو سياسي ـ اجتماعيمان مورد توجه قرار دادهام و به ذكر فقط چند نكته پرداختهام. در فصل سوم نيز كلياتي را در مورد ضرورت تجربهي حس شرم و چگونگي تحقق آن در فرد و در جامعه ذكر كردهام.... رنگ شرم، سرخ است؛ رنگ خشم و عصيان. در تجربهي حس شرم، سرخي حاصل خشم به خود و در پي آن، تمايل به عصيان عليه خود است؛ خود "چه به مثابهي يك فرد، و چه يك گروه، يا سازمان، يا طبقه و يا يك ملت. از همين رو چه كمياب مينمايد اين سرخي! آن هم براي ما ايرانيان كه چه بسيار از نگريستن به خود و نقد خود گريزانيم و بنابراين چه اندك سرخ ميشويم".