قرار است مزرعهاي به وسيلۀ تعدادي از حيوانات، كه هيچچيز دربارۀ مديريت نميدانند، اداره شود. مديران مزرعه براي انجام اين كار مهم سعي ميكنند همۀ كتابها، نوارها و آموزشهاي مديريتي را جمعآوري كنند. اما شيوۀ مديريت آنها بر اساس اين روشها نه تنها همۀ صاحبان منافع به ويژه كاركنان بينوا را ناراضي، مايوس و درمانده ميكند، بلكه به تبع آن مزرعه را تا مرز ورشكستگي ميكشاند. از آن پس مديران با كنار گذاشتن اين منابع آموزشي و پناه بردن به عقل سليم، سنتها و سوابق پيشين و همكاري همدلانۀ كاركنان، موفق ميشوند مزرعه و كاركنان آن را از ورطۀ هلاك نجات بخشند. در اين رمان مديريتي با طنزي گزنده نشان داده ميشود كه دايرۀ آموزههاي مديريت غربي بسيار محدود است و نبايد آنها را جايگزين راهحلهاي منطقهاي و اقتضايي و عقل و هوش دستاندركاران محلي صنايع نمود.