بر اساس كلام ناپلئون بناپارت، مرد نثر خدا و زن شعر اوست. با اين تعريف به آساني ميتوان با پديدۀ رمزآلود و رازگونۀ زن آشنا شد و او را در اقيانوس انديشه و درياي خيال، جستوجو كرد. چنانكه گويي پديدۀ زن، مجموعهاي از تخيل و احساس و انديشه و عاطفه است و از آن جا كه اصليترين نقش زبان، عبارت از نقش ارتباطي، تفكرآفرين، بيان احساسات و زيبايي آفرينش است، زن به حق شايستهترين عنصري خواهد بود كه در قلمروي آفرينش هنري ارتباط دروني هنرمندانهاي با پديدههاي جهان بيرون ايجاد ميكند و مظاهر عاطفي آن را در غم و شادي و عشق و نفرت و ترحم و يأس و اميد و ... با مهارت به كار ميبرد. از اين روي مرد و زن دو عنصر جداگانه و در عين حال دو پديدۀ مكمل يكديگرند و هر يك در جاي خود منزل خاص خويش را طلب ميكنند. كتاب حاضر، به بازشناسي چهرۀ پوشيدۀ زن اختصاص دارد؛ سيمايي كه غبار زمان از يك سو و تيرگي ستمهاي نارواي مردسالارانه از سوي ديگر، آن را به موجودي جدا از خود تبديل كرده است. برخي از عناوين كتاب عبارت است از: نماد نان در اسطورههاي ايراني؛ بستر زنان پس از فروپاشي ايران؛ زن ايراني پيش از انقلاب مشروطه؛ زن از نگاه تاگور با چيستي و كيستي انسان؛ نقش زنان در حوادث تلخ و شيرين روزگار؛ زن و مرد از نظر جنسيت؛ و عشق از نگاه زنان و مردان.