پيدايش نوع ادبي رمان، تحت تاثير شرايط اجتماعي خاصي صورت گرفته و سپس خود اجتماع نيز از رمان و انديشههاي رماننويسان متأثر شده است. رمان با آفرينش ايدهها و ارزشهايي نوين، باعث تغييراتي در جامعۀ اروپايي پس از رنسانس شد. بهترين نمونۀ اين رابطۀ مقابل ميان جامعه و رمان را در «دن كيشوت» اثر سروانتس ميتوان يافت. جامعۀ در حال تغيير، رمان دن كيشوت را به وجود ميآورد و اين رمان به سرعت در خوانندگان و برداشتهايشان از دنياي نو تأثير ميگذارد. تمام خصوصيات رمان كه «لوكاچ» از آن در نظريۀ رمان بارها ياد ميكند از همان گسستگي تراژيك ميان بشر و دنيا سرچشمه ميگيرند.رمان بدون هيچ چشمپوشي و ترحمي در حقيقت، انعكاس زمانۀ معاصر و سرگرداني بشر در آن است. كتاب حاضر رسالۀ دورۀ دكتري نگارنده در رشتۀ زبان و ادبيات فارسي بوده است كه در سال 1385 در دانشگاه تربيت مدرس تهران از آن دفاع كرده است. مسألۀ اصلي در اين تحقيق، بررسي عوامل مؤثر در پيدايش و رشد رمان اجتماعي در ادبيات معاصر ايران از يك سو و پرداختن به تأثيرات متقابل رمان اجتماعي و جامعه بر يكديگر از سوي ديگر از ديگر مسائل تحقيق، چگونگي طبقهبندي ده رمان برگزيده از نظر دو معيار توصيفي- تحليلي بودن و فرهنگي، اجتماعي و سياسي بودن است. اين رمانها عبارت انداز: چشمهايش (بزرگ علوي)؛ تنگسير (صادق چوبك)؛ مدير مدرسه (جلال آل احمد)؛ شوهر آهوخانم (علي محمد افغاني)؛ سووشون ( سيمين دانشور)؛ جاي خالي سلوچ (محمود دولتآبادي)؛ باغ بلور (محسن مخملباف)؛ رازهاي سرزمين من (رضا براهني)؛ سمفوني مردگان (عباس معروفي)؛ و نيمۀ غايب (حسين سناپور).