هنگامي كه از اختلال دوقطبي سخن به ميان ميآيد، ممكن است چنين تصور شود كه سلامت با نوسان در قطبهاي متضاد بيگانه است. اما واقعيت اين است كه آدمي موجوديتي نوسانآميز دارد، زيرا زندگي او يك سفر و او همچون مسافري است كه گاه مقصد را از نزديك ميبيند و از شور و شعف آكنده ميگردد و گاه به موانع ميانديشد و سرد و خاموش ميشود. بر اساس چنين تصويري از انسان، دوقطبي بودن، سرنوشت اجتنابناپذير اوست. اميد و ياس، شيدايي و افسردگي چون دو بالي هستند كه به دو سوي مختلف در حركتاند و حاصل آن پرواز و اوج گرفتن است. اين تضاد، سرمايۀ پويايي است. بنابراين دوقطبي بودن، خود، اختلال نيست، بلكه تنها در وضع و حالت معيني به عنوان اختلال آشكار ميشود. وضعيت اختلالي هنگامي ظاهر ميشود كه تناوب ظهور حالتهاي متضاد يا با سرعت فوقالعاده رخ دهد يا با تاخير بيش از حد. كتاب حاضر به ماهيت و چگونگي درمان اختلال دوقطبي اختصاص يافته است كه در گذشته از آن تحت عنوان بيماري افسردگي ـ شيدايي ياد ميشد.