"المپيا"، زن هنرپيشهاي كه دوران جواني خويش را سالها پيش پشتسر گذاشته است، پس از پايان نمايش، در اندوه گذشته غرق شده و در صحبت با آركادي، مستخدم پير تماشاخانه، زمان ميگذراند. در اين ميان نيكيتا، مدير داخلي تئاتر كه مرد جواني است، وارد شده و از آنها ميخواهد به منزل خويش بروند. المپيا به بحث با جوان پرداخته و تمايلات كمونيستي وي را به سخره ميگيرد و هنگامي كه درمييابد اين مرد جوان، حتي نام چخوف را نشنيده، به شدت دگرگون ميشود. او نيكيتا را مجبور ميكند كه متنهاي مختلف نمايشنامههاي چخوف را خوانده و در اجراي بخشهايي از آنها با وي همكاري كند. نيكيتا پس از مطالعۀ متون نمايشي و اجراي آنها با صداي بلند درمييابد كه زندگياش تباه شده ولي بايد بدون فايده به اين زندگي ادامه بدهد. نمايشنامۀ حاضر، با حضور سه شخصيت در نقشهاي آركادي، المپيا، و نيكيتا، قابل اجرا است.