پس از لشكركشي كمبوجيه- پسر كوروش- به مصر و فتح آنجا، خبر رسيد كه فردي در ايران به نام برديا خود را برادر كمبوجيه خوانده و ادعاي پادشاهي كرده است و مردم نيز به وي گرويدهاند. كمبوجيه با شنيدن خبر، قصد داشت با سپاهيان به ايران بازگردد كه در سوريه به طرز مشكوكي مرد و داريوش و ديگر بزرگان پارسي همراه وي به ايران آمده و گئومات غاصب يا بردياي دروغين را از بين بردند. اما اين كار شورشهاي گستردهاي را در سراسر امپراتوري هخامنشي به دنبال داشت كه داريوش و سپاهيانش را به مدت يك سال و نيم سرگرم خود كرد. داريوش پس از سركوب شورشها، در تپۀ بيستون، شرح اين شورشها و تصوير رهبران به بندشدۀ شورشيان را نقل كرد. كتاب حاضر به تحليل يكي از ابهامانگيزترين رخدادهاي ايران باستان يعني شورش گئومات (بردياي دروغين) در اوايل عصر هخامنشي اختصاص دارد. نويسنده با بررسي و مقايسۀ تمامي منابع موجود در اين زمينه، چه بومي و چه غيربومي، به تحليل مساله پرداخته و پرسشهاي بنياديني را به خصوص در زمينۀ مطالب كتيبۀ بيستون مطرح كرده است. نويسنده، گئومات را يكي از نزديكترين محارم كمبوجيه دانسته كه شاه پيش از سفر مصر او را نايبالسلطنۀ خود كرده بود. تاكيد نويسنده بر تضاد منافع ميان اشراف قبيلهاي و كمبوجيه و سياستهاي اوست كه سرانجام به قدرتگيري داريوش و سران قبايل هفتگانۀ پارسي انجاميد. نويسنده همچنين سياستهاي سختگيرانهتر كمبوجيه نسبت به پدرش- كورش- در مقابل روحانيون ملل تابعه همچون مردم مصر و بابل را دليل تبليغات اين روحانيون در منفور كردن كمبوجيه ميداند. فرضيۀ جالب نويسنده، مرتبط كردن گئومات و زرتشت است كه گئومات را از شاگردان زرتشت ميداند.