انقلاب واقعۀ خودجوش و خودانگيخته و حاصل غليان تودهاي است كه نيازمند برنامهريزي و تصميمگيري و فعاليت حزبي نيست. انقلاب نمادي از حضور انسان در عرصۀ عمل است و فضايي سياسي در اختيار انسانها قرار ميدهد تا وجوهي از فعاليتهاي سياسي را به معناي واقعي تجربه كنند. بيشك وقوع انقلابهاي متعدد در قرن بيستم و تاثيرات پايندهاي كه به جاي گذاشتهاند، علت عمدۀ گسترش مبحث انقلاب در ميان محققان بوده است. با اين وصف، نظريهپردازاني كه پديدۀ انقلاب را در مورد ملاحظه قرار دادهاند، بر سر ماهيت آن دچار اختلاف نظر هستند و هنوز به نتايج پذيرفته شدهاي دربارۀ علت وقوع انقلابها دست نيافتهاند. نگارنده در كتاب حاضر به تفسير و تحليل انقلاب و ايدئولوژي ميپردازد و سعي ميكند بيشتر از نظرات متفكران در اين رشته استفاده كند؛ در برخي موارد نيز براي درك بهتر، نقدي را نسبت به نظرات آنان عرضه ميكند.