انقلاب مشروطيت ايران در 14 مرداد سال 1285 هـ . ش پيروز شد. مظفرالدين شاه نيز پس از امضاي فرمان مشروطيت و تفويض سلطنت به وليعهد خويش محمدعلي ميرزا، در 24 ذيقعدۀ 1324 هـ . ش درگذشت و شاه جديد تاجگذاري كرد. پس از رسيدن خبر تاجگذاري محمدعلي شاه به تبريز، دستهاي از مجاهدين از آنجايي كه ازماهيت و نيت وي در خصوص حكومت مشروطه اطلاع داشتند، به محل انجمن تبريز آمدند و از تعدادي از نمايندگان انجمن خواستار شدند كه عواقب سلطنت محمدعلي شاه را به مردم بگويند و خود را آمادۀ مقابله با پيشامدهاي غيرمترقبه نمايند. پس از مدتي نيز نيت محمدعلي شاه آشكار شد و مجلس را به توپ بست. وي هم چنين از عوامل خود خواست تا مشروطهخواهان را در شهرهاي مختلف ايران از جمله تبريز سركوب و قلع و قمع نمايند. ظاهرا به نظر ميرسيد كه تبريز نيز مانند ساير شهرها تسليم شود، ولي اينگونه نشد. ستارخان به همراه چند تن از همراهان خود و هواداران راستين مشروطه بيرقهاي سفيد ننگ و تسليم بر سردر منازل را پايين كشيد و در راس انقلابي قرار گرفت كه پس از يازده ماه جنگ با نيروهاي دولتي و ياغيان مسلح شده از سوي دربار و تحمل شديدترين مشقتها و قحطيها و كاستيها مشروطيت و آزادي را دوباره به ايران بازگرداند. كتاب حاضر شرح چهار ماه از سختترين و پرمشقتترين روزهاي بحراني آغازين از يازده ماه مقاومت دليرانۀ مردم تبريز در برابر نيروهاي شاه و مبارزه با مستبدين و مرتجعين است؛ چهار ماهي كه مردم تبريز در دفاع از انقلاب خود و به اميد بازگشت آزادي به ايران، تن به هيچ خواري و ذلتي نداد و حتي در روزهاي قحطي نيز در تبريز با پوست درخت و يونجه سد جوع كردند و به عهدي كه با ستارخان بسته بودند، پايبند ماندند و جنگهاي داخلي تبريز را به نتيجه رساندند.