بررسيها و تأملات كوتاهي است در تبيين رابطه فلسفه و اخلاق و مباني نظري اخلاقيات مسيحي. نويسنده با استدلالهاي روشني نشان ميدهد كه نه تنها اخلاق ديني امكانپذير بلكه قابل دفاع هم هست. همچنين نشان ميدهد كه بايد متوجه تطور معاني الفاظ و اصطلاحات متعارف اخلاق بود تا اشتراك لفظي باعث فهمهاي متعارض نشود. براي تبيين اين نكته به ديدگاه ارسطو و توماس آكويني در تعريف سعادت اشاره كرده و مشخص نموده كه اين دو تنها در لفظ سعادت با يكديگر اشتراك دارند و مرادشان از اين لفظ متفاوت است.