fiogf49gjkf0d
مفهوم بنیادی اگزیستانسیالیسم یعنی این اعتقاد که وجود مقدم بر ماهیت است. اغلب به گونهای از اگزیستانسیالیسم سخن میگویند که گویی نظام فلسفی منسجمی است و نسبتی خاص با علم اخلاق دارد. معمولاً چنین میپندارند که اگزیستانسیالیسم، به واقع، شکل بیمانندی از نظریهی اخلاق را پدید میآورد. در کتاب حاضر، نویسنده کوشیده است با بررسی تفکّر کییرکگور و هایدگر، و نیز بررسی پارهای از آثار اولیهی ژان پل سارتر، شماری از پیش انگارههای مشترک در تمامی متون اگزیستانسیالیستی را آشکار سازد. در واقع اصطلاح اگزیستانسیالیسم بر ساختهی کییرکگور(1813ـ1855) است و از جهات بسیار، او را به حق مؤسس این جنبش به شمار میآورند. بنابراین نویسنده ابتدا آراء کی یرکگور را بررسی کرده است. سپس به طور مختصر به بررسی افکار هایدگر (1889ـ1976)به ویژه در کتاب هستی و زمان او پرداخته است و بالاخره، به تفصیل، به کار پیش از جنگ ژان پل سارتر (1905ـ1980) و عمدتا کتاب قطور او، هستی و نیستی، توجه کرده است. نویسنده با بررسی آراء این افراد در کتاب براین باور است که اگزیستانسیالیسم، از بسیاری جهات، بیشتر به نوعی حالت روحی یا حال شبیه است تا نظامی فلسفی؛ و به رغم آن که حال اگزیستانسیالیستی به واقع نسبتی با نظریهی اخلاق دارد، نمیتواند به خودی خود هیچ گونه فلسفهی اخلاق متمایز و منسجمی پدید آورد.