fiogf49gjkf0d
هستي اجتماعي به شكل ناخودآگاه، تابع تاريخ است؛ زيرا اين تاريخ است كه حال را تفسير ميكند، مواريث گذشتهي فرهنگ را متراكم ميسازد و در يك كلام، جامعه را به خودآگاهي ميرساند. با اين توضيح، از آنجا كه انسان در تاريخ و جامعه در جامعهشناسي به خودآگاهي ميرسد، بنابراين هرگونه برنامهريزي آيندهنگرانه براي بهزيستي حيات جمعي منوط به تامل در دوباره زيستن آدمي در تاويلات نظري خصوصا در حوزهي دريافتهاي اجتماعي است. نگارنده در كتاب حاضر نخست مفهوم جامعهشناسي را توضيح داده و شباهت و تفاوت آن را با علومي چون تاريخ، سياست و اقتصاد بيان كرده است؛ زيرا تمام اين علوم، علم اجتماع هستند. سپس توضيحاتي دربارهي جامعهشناسي به منزلهي علمي مستقل و جامعهشناسي نوين داده است. نويسنده در ادامهي كتاب به بررسي علم جامعهشناسي در تاريخ، به ويژه در قرون جديد ـ قرن هجدهم، نوزدهم و بيستم ـ در كشورهاي اروپايي چون فرانسه، انگلستان، آلمان و آمريكا به طور مجزا پرداخته و سير جامعهشناسي در هريك از را آنها را بيان كرده است.