fiogf49gjkf0d
بحران برخاسته از تفكر پسامدرن، معطوف به حقايق، ارزشها و بخش اعظمي از باورهايي است كه به آنها خو گرفتهايم. نظامهاي متنوع دانايي نظير جامعهشناسي، نقد ادبي، فيزيك، انسانشناسي و تاريخ به واسطهي گفتمان چالشبرانگيز اين تفكر، مفروضات بنيادين خود را مورد بازانديشي قرار داده و خودانديشي به عنوان هستهي محوري اين چالشها، نقش اصلي را در شكلگيري و تداوم اين وارسي بازي كرده است؛ نقشي كه به هنگام طرح و نقد تفكر پسامدرن، به ويژه در جامعهي روشنفكري ما، پنهان مانده است. نگارنده در اين كتاب، خودانديشي را مفهومي دانسته كه اگر چه از آغاز در قلب مباحث فلسفي قرار داشته، اما تنها در نوشتههاي نيچه به هايدگر؛ و دريدا قدرت مخرب آن اجازهي جولان دادن مييابد. بر اين اساس، تناقضگوييهاي نيچه، سبك طفرهآميز هايدگر و دشوارفهم بودن آثار دريدا، نه به عنوان ابهامهاي عمدي، بلكه به مثابه واكنشي در قبال معضلات برخاسته از خودانديشي و زيرلايههاي پنهان آن دانسته شده است. بدينترتيب نگارنده افزون بر ارائهي شرحي نو از آثار هرسه فيلسوف و روشن ساختن زواياي تاريكماندهي دغدغههاي آنها، كليد فهم تفكر فلسفي پسامدرن را در اختيار خواننده ميگذارد.