fiogf49gjkf0d
زلزلهي بم در روزگار ما تجربهي زلزله در شهري بزرگ است. هرچند ساختار اجتماعي اين شهر هنوز رشتههاي خويشاوندي و قوم و طايفهاي را به طوركامل از دست نداده، با اين حال به خوبي بيماريهاي موجود در جامعهي ايران را برملا كرد. در آن زلزله شهر خرابه شد، منارههاي شاه نعمت الله ريختند و انسانها به زمينهاي دور شهر هجوم بردند. در آن هنگام فردي در هتلي در شهر سيرجان براي جشنوارهي تئاتر دعوت شده بود. پس از آگاه شدن از زلزله او و گروه نمايشي خويش به بم رفتند و در آنجا به تمرينات تئاتر پرداختند و در كنار آن به مردم بم نيز كمك فراواني كردند. در اين ميان، اين فرد با زن و دختربچهاي آشنا شد كه در اين زلزله اقوام خويش را از دست داده بودند. غمانگيزترين لحظه براي اين فرد، زماني بود كه كودكان هنگام پخش كتاب از روي حرص از هر عنوان، چند كتاب برميداشتند و مخفي ميكردند؛ آنها در آرزوي داشتن كتابخانهاي از آن خود بودند.