fiogf49gjkf0d
"امنيت" سياست را به وراي قواعد جاافتادهي بازي ميبرد و موضوع را به صورت نوع ويژهاي از سياست يا به شكل چيزي فراتر از سياست درميآورد. يعني امنيتي كردن موضوعات را ميتوان نوع حاد ترس از سياسي كردن آنها دانست. به طور كلي، امنيت نظامي با تعامل تواناييهاي مسلحانهي دولتها و برداشت آنها از نيات مهم سر و كار دارد، امنيت سياسي به ثبات سازماني دولتها و نظامهاي حكمراني و ايدئولوژيهاي آنها مرتبط است، امنيت اقتصادي با دسترسي به منابع، پول و بازارهاي لازم براي حفظ رفاه و قدرت دولت سروكار دارد، امنيت اجتماعي به پايداري الگوهاي سنتي، زبان، فرهنگ، مذهب، هويت و عرف ملي و در عين حال تحول آنها در محدودهاي قابل قبول بازميگردد و در نهايت، امنيت زيستمحيطي با حفظ زيست محلي و كل كرهي زمين به منزلهي اصليترين نظام پشتيبان فعاليتهاي بشري سر و كار دارد. نگارندگان در كتاب حاضر هريك از اين موضوعات را به صورت مجزا بررسي كرده و در ادامه به چگونگي تلفيق اين موضوعات پرداختهاند. همچنين در بخشي از كتاب نمونههايي از امنيت دربارهي كشورهايي چون ژاپن و فرانسه را مطرح ميكنند. آنها دستگاه مفهومي تازهاي در طرح امنيت ايجاد ميكنند كه در آن ابعاد ذهني از اهميت و اولويت بيشتري برخوردار بوده و ايدهي "غيرامنيتي كردن" را به نقد ميكشاند. همچنين در پايان نتايج ايدهي جديد خويش را با ايدههاي سنتي بررسي ميكنند.