fiogf49gjkf0d
آنچه امروز به عنوان "تاريخ زبانشناسي" در اختيار است و در نوشتههايي شبيه به اين نام ثبت شده است، نشانگر واقعيتي انكارناپذير است و آن اين كه، جدا از چند استثناء، تمامي پژوهشهاي موجود از ديرباز تاكنون از دو ويژگي بارز برخوردار بودهاند. نخست اين كه چنين مطالعاتي دربارهي "زبانها" صورت پذيرفتهاند، و نه زبان به عبارت سادهتر، اين پژوهشها دربارهي تكتك زبانهاي دنياي زمانهي خويش انجام پذيرفتهاند و نه آنچه امروزه به مثابهي ابراز ايجاد ارتباط انسانها، فارغ از اين كه كدام زبان باشد، موضوع مطالعهي زبانشناسي است. دوم اين كه هيچ مطالعهاي در باب زبانهاي مختلف به خاطر خود زبان آغاز نشده است. در تمامي اين پژوهشها، منشاء اصلي مطالعهي زبانها، موضوعي مستقل از زبان بوده است و از آنجا كه اين موضوع از طريق زبان بيان شده بود، لاجرم به مطالعهي زبان بيان آن موضوع انجاميده است. مطالعهي معني و منطق در يونان، آموزش فن خطابه در روم، حفظ شريعت يهود، گسترش دو دين ديگر ابراهيمي مسيحيت و اسلام، و.. اسباب مطالعهي زبانهايي چون يوناني، لاتين، عربي، عبري، سنكريت و جز آن را فراهم آوردند و در تمامي اين موارد، مطالعهي اين زبانها براي دستيابي به معرفي ديگر صورت ميپذيرفت. نويسنده در درسنامهي حاضر از منظر تاريخنگاري و معرفتشناختي به تاريخ زبانشناسي مينگرد و سعي دارد تا به زباني ساده، نخست به اوضاع اجتماعي زمان و مكان مورد بحث بپردازد و سپس به نكاتي از آراي انديشمندان دورههاي مختلف اشاره كند كه در مسير تكوين مطالعهي دانش زبان دخيل بودهاند.