fiogf49gjkf0d
داستايفسكي دريافت كه زندگي از پايه و بن، تراژيك است. در آثار وي آنچه در نگاه اول به چشم ميآيد، قرابت بسيار زياد فرم رمان با پيشنمونهي تراژدي است. او آگاهانه يا به علل هنري براي رسيدن به اين قرابت تلاش نكرد. برعكس تصادفي و در نهايت سهولت به آن رسيد. تكتك رمانهاي او در طرح كليشان به سوي فاجعهاي تراژيك پيش ميروند. فقط از يك لحاظ، داستايفسكي از فرم بوطيقايي تراژدي جدا ميشود، از اين لحاظ كه در هر لحظه ما نه با كليات سادهاي از يك رويداد بلكه با تراژدي به توان بالاتر (به اصطلاح رياضي) روبهروييم. انگار تراژدي را زير ذرهبين گذاشتهايم و در ساختمان سلولياش تكرار و تاكيدي از همان اصل تعارض را ميبينيم كه كل ارگانيسم را آكنده است. هر سلول در خود، نطفهي يك حادثهي دردناك را دارد و اگر كل فاجعهگون باشد، پس از هر سيناپس نيز فاجعهگون است. در كتاب حاضر، وچسلاف ايوانوف، شاعر بزرگ سمبوليست، به بررسي جنبههاي ديني و هنري و اسطورهاي در كار داستايسفكي ميپردازد و نشان ميدهد كه نگرش خاص داستايفسكي ايجاب ميكرده كه او فرم هنري جديدي خلق كند كه در آن تكنيكهاي رمان رئاليستي مدرن با تكنيكهاي تراژدي باستان درهمآميخته باشد.