زبان و فرهنگ، دو مقولهي متاثر از يكديگرند. زبان به منزلهي جزئي از فرهنگ جامعه، هم در ساختار و اجزاي خويش و هم در كاربرد، از ارزشهاي فرهنگي جامعه تاثير ميپذيرد و حتي، در مراتبي، با آنها شكل ميگيرد و متقابلا در تكوين و توسعهي فرهنگ و هويت بخشيدن نقش تعيينكننده دارد. زبان، نه تنها نشاندهندهي نگرش فرهنگي سخنگويان معاصر است كه نگرش فرهنگي گذشتگان را نيز مينماياند. متنها و داستانهاي كهن، منابع ارزشمند و درخور توجهي براي بررسي برخي مسائل فرهنگي هستند. مجموعهي حاضر، حاوي مقالاتي است در باب زنان و زبان سغدي. در مقالهي نخست با عنوان "القاب شاهدختها و شاهبانوان سغد" از شاهدختهاي سغدي كه وارث تاج و تحت بودهاند، از همسران گوناگون شاهان سغد كه مرتبه و منزلتهاي مختلفي داشتهاند، از نقش ملكه بر سكههاي سغدي و از خاتون بخارا كه مدت 15 سال بر سرزمين سغد فرمانروايي كرده، سخن به ميان آمده است. در مقالهي دوم سخن دربارهي بانواني است كه دوش به دوش مردان به بالاترين مراتب ديني رسيدهاند و اين امر در هر سه گروه متن سغدي (بودايي، مانوي و مسيحي) مشاهده ميشود، در بخش ديگر كتاب مقالهاي با عنوان "سغدي، زبان ميانگان براي انتقال قصههاي كهن" درج شده است. زيرا سغديان مردمي بازرگان بودند كه در طول جادهي ابريشم به كار بازرگاني و انتقال كالا از چين به ايران و هند مشغول بودند و چون پيرو ادياني همچون بودايي، مسيحي و مانوي بودند به تبليغ اين اديان و در نتيجه انتقال مفاهيم فرهنگي پرداختهاند. موضوع يكي ديگر از مقالات كتاب بررسي ساختار توانشي در زمان سغدي ـ يكي از مباحث پيچيدهي دستور زبان سغدي ـ و مقايسه آن با زبان بلوچي است. در بخش انتهايي كتاب نيز واژههايي سغدي چون اهريمن، آوازه، فر، ديو، حوض و كشاورز هريك در قالب مقالهاي تبيين گرديده است.