fiogf49gjkf0d
كشيشي از كليسايش بركنار شده و در دفتر جهانگردي كمارزشي به عنوان مهماندار جهانگردان استخدام شده است. او در آخرين سفر، گروه تحت سرپرستياش را به مهمانخانهي محقري بر فراز جنگل باران در مكزيك ميبرد و در آنجا پس از درهمريختگي عصبي، به باوري تازه از خدا و تصويري پرمهر از زندگي دست مييابد. "شب ايگوانا"، داستان تنهايي انسان و نياز آرزومندانهاش به عشق است.