"قبضهي قدرت" نخستين رمان "چسلاو ميلوش"، "نويسندهي لهستاني، روايت لحظهاي بحراني است در تاريخ قرن بيستم؛ روايت حوادث سال 1944؛ زماني كه فرمانروايي نازيها بر اروپا در حال فروپاشي است و ارتش سرخ شتابزده در تعقيب دشمن، لهستان را در مينوردد تا خود را به برلين برساند. از اولين چاپ كتاب حدود 60 سال گذشته است و با اينكه رمان سياسي ژانري ادبي است كه خيلي زود مهر تاريخ ميخود و كهنه ميشود، "قبضهي قدرت" هنوز كهنه نشده است. داستان اينگونه آغاز ميشود: پروفسور گيل صبحانهاش را كه عبارت بود از نان و چاي، ميخورد، مثل بيشتر آدمهايي كه تنها زندگي ميكنند، هميشه فراموش ميكرد كمي كره يا مربا بخرد. در آن سوي پنجرهي اتاقش سر و صداي حركت ترامواها بلند بود و بدنه از گلوله سوراخ سوراخ و كج و معوج واگنهايش همراه با صداي ساييدن آهن تلق و تلوق ميكرد. واگنها آنقدر از مسافر پر بودند كه عدهاي روي سپرهاي عقب ترامواي، به آنها كه توانسته بودند جاي پايي روي لبهي سكوها پيدا كنند آويزان شده بودند. باد غباري قرمزرنگ از گرد آجر را در سرتاسر خيابان پراكند. پروفسور گيل در اين فكر بود كه كار روي اين فصل از كتابش چه مدت طول خواهد كشيد و اينكه تلاشهايش در اين زمينه اصلا تا چه اندازه مفيد يا موثر خواهند بود. با اين همه ميدانست كه نبايد اين ترديد را به دلش راه دهد: تكه كاغذهايي را بر ديوار چسبانده و روي هريك حجم كاري را كه روزانه بايد انجام دهد يادداشت كرده بود، اين كار تمرين نظم و انضباط و نوعي پناهگاه بود: اگر نه ذرهاي اميد؛ كه يك ضرورت بود.