نوشتار حاضر مطالعهاي در زمينهي نگاه اجتماعي برخي از عرفاي مسلمان است. آنچه از نتيجهي اين مطالعه برميآيد اشارهاي است به اينكه عرفا در پژوهش عمق هستي و بيكرانهي جان كه آن را مهمترين وظيفهي مطالعاتي خود ميدانند و بنابر اصل وحدت، ناگزير بودند به جامعه نيز چون جلوهاي از حقيقت هستي نگريسته، در باب آن انديشيده و راه برونرفت از مشكلات آن را نيز، برحسب وظيفهاي كه براي ارشاد مريدان در زدودن مشكلات اجتماعي و ساخت جامعهي نيكوتر داشتهاند، در انديشهي خويش مرور كرده باشند. نگارنده در كتاب حاضر پس از شرح چارچوب نظري تخيل جامعهشناختي، بخش اول كتاب را كه شامل پنج فصل است به بررسي انديشههاي بنيانگذار عرفان اسلامي، عبد، مريد و جانشين حضرت ختمي مرتبت (ص)، حضرت علي (ع)، اختصاص داده است. در بخش دوم چند چشمانداز مهم عرفاني را بررسي كرده تا ارتباط ميان مفاهيم جامعهشناسي و عرفان و انس و الفت پنهاني آنها به آرامي و كندي برملا شود. در بخش سوم سعي نگارنده بر اين بوده است تا با گزينش و مطالعهي تخيل جامعهشناختي سه تن از عرفاي صدسالهي اخير، كه همگي متعلق به يك سلسلهي طريقتي و معتقد به چارچوب نظري و مكتبي مشابهي بودهاند، مباني و مفاهيم مكتبي و نظري لازم براي ساخت مباني جامعهشناسي عرفاني شناسايي و معرفي شوند.