كتاب حاضر متن يكي از آخرين گفتوگوهاي ژانپل سارتر (1980-1905م)، فيلسوف فرانسوي با مجلهي "لونوول ابسرواتور" است كه در سال 1980 در سه شمارهي پياپي اين مجله چاپ شده است. سارتر در اين گفتوگو بيپرده، در همهي مفاهيمي كه خود باب كرده و چندين نسل روشنفكر و سياستمدار و ميليونها خواننده را تحت تاثير قرار داده، چون و چرا ميكند و همه را به پرسش ميگيرد. سارتر زندگي انسان را يك شكست ميداند، بدينمعني كه در كاري كه خواسته بكند، كامياب نميشود. در واقع سارتر به نوعي بدبيني مطلق ميرسد. يكي از مباحث اين گفتوگو، سرنوشت آثار وي در قياس با تصميم و اراده اوست. تغيير انديشهي سارتر دربارهي مسائلي چون وجدان اخلاقي از ديگر مسائلي است كه از سوي مصاحبهگر مورد پرسش قرار ميگيرد. نقد خرد ديالكتيكي از ديگر مباحث كتاب محسوب ميشود. در بحث دموكراسي، سارتر دموكراسي را در كليتش مينگرد و به دنبال اين است كه چه رابطهاي ميان دموكراسي و برادري وجود دارد.