در اين كتاب، سعي نويسنده بر آن بوده است تا به تعريف مفهوم خدا و روشهاي استدلالي اثبات آن در فلسفهي ملاصدرا و دكارت، به گونهاي تطبيقي بپردازد. كتاب به سه فصل اصلي تقسيم شده است. در فصل اول كوشش شده است تا پيدايش و پيشينهي تاريخي و سير تطور مفهوم خدا در فرهنگها و اديان مختلف بازنمايانده شود. در فصل دوم نويسنده به بررسي و ارزيابي ادلهي خداشناسي در فلسفهي دكارت پرداخته و سعي كرده تا كاستيها، كژيها، و ناراستيهاي اين ادله را نشان دهد و در ضمن آن به برخي از اصول فلسفهي دكارت نيز اشارههايي كرده است. در فصل سوم نيز نويسنده برهانهاي اثبات وجود خدا در فلسفهي صدرالمتالهين را بررسي كرده و به اين نتيجه ميرسد كه همهي برهانهاي ملاصدرا را جز "برهان صديقين"، تكراري و كهن است و در فلسفهي يونان و نيز فلسفهي يهودي و مسيحي، سابقهاي دراز و ديرپا دارد كه البته مورد جرح و نقد نيز قرار گرفته است. به تصريح نگارنده: "ملاصدرا در استدلال به وجود خدا، فراوان از آيههاي قرآن، كتاب مقدس مسلمانان [استفاده كرده] و نيز به ديدگاهها و آراي عارفان استناد ميكند و از آنها تاييد ميگيرد. اما دكارت نه از كتاب مقدس و نه از يافتههاي عارفانه و سخنان آنان استفاده نكرده است". به اعتقاد وي، تلقي ملاصدرا از خدا به تلقي اديان بسيار نزديكتر است تا تلقي دكارت و استدلالهاي صدرا پختهتر و دفاعپذيرتر است و بر مباني متقن و استوارتري تكيه ميكنند.