در نيمهي دوم قرن دوازدهم هجري، مقارن سقوط صفويه، سبك هندي مورد بيمهري قرار گرفت و كساني به بهانهي اقتدا به شيوهي قدما، به مخالفت با آن برخاستند و براي تحقق آرمانهاي خود، به تشكيل محافل و مجامع ادبي و تعليم و تربيت شاگرداني همت گماردند تا بتوانند به سبك پيشينيان شعر بسرايند. شعلهي اصفهاني، صباجي اصفهاني، مشتاق اصفهاني، عاشق اصفهاني، آذر بيگدلي و رفيع اصفهاني از جملهي اين شاعرانند كه اقداماتشان سبب پيدايش دورهي جديد در شعر فارسي شد كه به دورهي "بازگشت ادبي" مشهور است. نويسنده در كتاب حاضر با آوردن شواهدي از شعر دورهي اول بازگشت ادبي، نشان داده است كه بر خلاف نظر شايع، شاعران دورهي بازگشت ادبي، به علت ناتواني از تتبع سبك هندي به مخالفت با آن پرداختهاند و چون نميتوانستهاند مانند بزرگان سبك هندي نازكانديش و خيالپرداز ومضمونآفرين و لفظتراش و تركيبساز باشند، روي به سبك عراقي و خراساني نهاده و البته كه در شيوهي قدما هم موفقيتي كسب نكردهاند. نويسنده همچنين تصريح كرده است كه شاعران اين دوره برخلاف انتظار، به اندازهي ذوق و استعداد خود از ويژگيهاي سبك هندي در شعرشان بهره گرفته و تحت تاثير سبك هندي بودهاند. و در ديوان هريك از شاعران دورهي بازگشت ادبي، كم و بيش نشانههايي از سبك هندي يافت ميشود.