مواجههي فعال كشور با پديدهي جهانيسازي و تحول علمي و فناوري كه از طريق استانداردها، هنجارها و اعمال بازار جهاني خود، روشهاي بومي و سنتي را به چالش كشيده است، نيازمند تحقيقات گستردهي بين فرهنگي در كليهي عرصهها از جمله مديريت است. تحقيقات بين فرهنگي به اين دليل حايز اهميت است كه نشان ميدهد آيا مدلهاي به كار رفته در مغربزمين در خارج از آن كشورها اعتبار دارد يا نه و اگر ندارد، فرهنگ چه جايگاهي در تبيين اين تفاوت دارد. در حال حاضر دو رهيافت عمده در كاربرد فرهنگ و پيامدهاي آن در محيط مديريتي و سازماني وجود دارد. رهيافت واگرايي و همگرايي. در اين كتاب در 5 فصل اول به موضوعات كلي برخاسته از مديريت ميانفرهنگي پرداخته ميشود. "سوزان بارتولوميو" و "ننسي آدلر"، ادبيات رو به رشد مديريت ميان فرهنگي را مرور كرده و دربارهي پوياييهاي توليد دانش در جهان فرامليتي بحث ميكنند. سپس "فرنك هلر" در خصوص نقش علوم اجتماعي درمطالعهي تحولات اقتصادي و فرهنگي سخن ميگويد. در ادامه، "كيستولرليدز" به رهيافتهاي عملگرا و كلگراي مديريت در دموكراسيهاي نوظهور و در حال ظهور اشاره ميكند. بخش دوم كتاب به مطالعات منطقهاي اختصاص دارد. اين بخش با فصلي از "فرد لوتانز" و "ريچارد هاجت" در زمينهي مديريت آمريكا آغاز ميشود. آنها بيان ميكنند كه چگونه به وسيلهي تجارت در آمريكا تلاش ميگردد يك فرهنگ رقابتي بازآفريني شود. در فصل 8 "ليندپيت" و همكارانش تلاش ميكنند دستههايي از ويژگيهاي كشورها را تحليل كنند تا از طريق آن به مقايسههاي فرهنگي بپردازند. در فصل بعدي، "اينگريد تولگرد آندرسون" ميكوشد مطالعهاي تطبيقي در خصوص ويژگيهاي رهبري در تعدادي از كشورهاي اروپايي عرضه كند. سپس "كارلوس آلبرتو آرود ا" و "ديويد هيكسون" نگاهي به تصميمگيري مديريتي و فرهنگ اجتماعي در انگلستان و برزيل مياندازند. در فصل 12، "روزمري استيوارت" و همكارانش نيز مطالعهاي تطبيقي بين مديران در كشور بريتانيا و آلمان انجام ميدهند؛ ضمن آن كه به مقايسهي مديران بريتانيايي و جمهوري چك پرداخته، شباهتها و تفاوتهاي آنها را جستوجو ميكنند. در فصلهاي بعدي به كشورهاي آسيايي پرداخته ميشوند. "روزالي تونگ" به "مديريت آسيا" با رهيافت فرهنگي اشاره ميكند، سپس كار و انگيزهي كار در ژاپن و سوئد بررسي ميگردد. بخش سوم حاوي گزيدهاي از مباحث فرهنگي است. در اين بخش ابتدا "ايان ترنر" و "ايان هنري" نقش انتخاب ساختاري را در شركتهاي بينالمللي تحليل ميكنند. سپس "ابلج" و "كلوريد" كارآفرينان را در محيطهاي مختلف از جمله بريتانيا، نروژ و هلند بررسي ميكنند. "والترز" در فصل 21، تاثير فرهنگ بر رفتار مصرفكننده را به بافت بخشبندي بازار جهاني مرتبط ميكند و در نهايت "يائو" و "وارنر" به عوامل ميان فرهنگي و مزيت تطبيقي ميپردازند.