نويسنده در اين اثر ضمن شرح ملاقات با "هرمان هسه" و "ك. گ. يونگ" و گفتوشنود با آنان، زندگي، روحيات، انديشهها و آثار هريك را معرفي و بررسي ميكند و علاوه بر آن، خاطراتي از ملاقات با آن دو را روايت مينمايد. وي ميگويد: هسه نه تنها براي من، بلكه براي همهي نسلهاي بعد از خود بسي بيش از يك مرداب يا شاعر بوده است. كتابهاي جادويي او به قلمروهايي راه جسته است كه براي او مهماند: دميان، سفر به شرق، زندگاني من كه شرح حال خيالي است، سيدارتا، استاد لوي، گرگ بيابان، مرگ و عاشق... هرچه بيشتر در آثار يونگ تعمق كردم بيشتر متوجه نوعي موازنه بين روانشناسي تحليلي او و آيين تشرف شدم.. اگر يونگ مرد علم بود و ميتوانست يافتههاي خود را با زبان معمولي مردم بيان كند بازهم موجود عجيبي ميبود و حوادث غير متحمل را در زباني روايت ميكرد كه با زبان علم رسمي غرابت داشت. او به آن اسراري كه از ميراث جاودانهي بنيآدم سرچشمه گرفته بود بيان و اصطلاحي تازه داد...".