پنجمين و آخرين جلد از مجموعهي "حزب ايران نوين به روايت اسناد ساواك"، اسناد سال 1351 تا 1353 را دربرميگيرد. در كتاب آمده است، پس از گذشت نزديك به يك دهه از تاسيس حزب ايران نوين، اين حزب نه تنها نتوانست مانند يك حزب واقعي ظاهر شود، بلكه با گذشت زمان روز به روز بر نمايشي بودن آن افزوده ميشد. در سازمان جوانان كه پايهي حركت و تربيت حزبي محسوب ميشد كار اساسي صورت نميگرفت تا آنجا كه اغلب جوانان حزب ـ جز عدهاي اندك و انگشتشمار ـ نميدانستند براي چه و به كجا ميروند. عمدهي كار مسئولين كميتهها به جاي جلب نظر مردم در ظاهرسازي خلاصه ميشد و اعضا نيز نسبت به حزب بيعلاقه بودند. طبق گزارش سري ساواك، كميتهي استان در تهران هيچگونه فعاليتي نداشت و مدتها بود كه تشكيل نميشد. رهبران حزب از بدنامها بودند و با مسئولان كميتهها و دستگاههاي اجرايي رابطهي خوبي نداشتند و بيشتر اوقات خويش را در امور شخصي ميگذراندند. از ميان آنان ميتوان از دكتر سعيد معاون دبيركل، حبيب دادفر معاون دبير كل، و الموتي رييس فراكسيون نام برد. مسالهي ديگر، بيخاصيت بودن منوچهر كلالي دبيركل و اميرقاسم معيني قائممقام او بود چرا كه عملا حزب، به رهبري هويدا نخستوزير اداره ميشد و در حد دايرهاي از دواير دولت نزول كرده بود.